-
Milka Leo
و باز هم شکلات، این موجود دوست داشتنی. با توضیح اینکه میلکا همیشه برای بنده خیلی معمولی بوده و زیاد دوستش نداشتم؛ و استعانت از مقام عظمای سوپرمارکت، بنده این شکلات رو خریدم ( حالا شکلات، کاکایو! ، CandyBar، ویفر، هرچی ) تا به عنوان یه جریان انحرافی در کنار باقی هلههولهها باهاش برخورد کنم.…
-
Kinder country
با تابش پرتوهای درخشان نور خورشید از میان پردههای رقصان در دست باد، قلم در دست میگیرم و مینویسم! ساعت چهار و هشت دقیقه بامداد روز جمعهس. سالاد الویهی موندهی دیشب تو یخچاله و صدای زیاد فن کیس نمیذاره صدایی از جای دیگهای بیاد. گوشم میخارید ولی الان دیگه نمیخاره، چون خاروندمش! فردا (امروز) باید…