-
MAOAM
عجیبه که من هربار میخوام راجع به تافی بنویسم، نمیشه 😐 یعنی هرچی میخوام یه چیزی بنویسم نمیاد به ذهنم اون چیزی که دوست دارم. هی فکر میکنم و هی نمیاد، هی به تصورات و خاطراتم فکر میکنم و هی نمیاد، اینقدر با فکر کردن نمیاد که مجبور میشم دست به عمل شم. و هرچی…
-
بستنی شایستوت وارنا
قدیما جلوی نمایشگاه کتاب، یه نمایشگاه دیگه برپا بود همیشه، پر از دستفروشا. البته هنوزم این رسم برپاست، ولی نه دیگه نمایشگاه اون نمایشگاه سابقه و نه اون چیزی که ازش میخوام حرف بزنم. یعنی بستنی یخیها و کیمهایی که تو یخدونهای سفید بودن و تو دست همون دستفروشا میچرخید و مطمئن بودی که بیشتر…